(◡‿◡✿) My memory (✿◠‿◠)  
یک شنبه 27 فروردين 1391

 

سسسسلللااااااااااااااااااممممممممممممییییییییییی دوباره

همه خوبین احوالا میزون؟؟؟

من جدیدا فهمیدم به این بنده خدا ریحانا علاقه ی زیادی دارم

خودمم نمیدونم حالا چرا فهمیدم خل شدم نه

just Rihanna!!!!!

حالا بگذریم از این چیزا

خلاصه ما یک دانه اهنگ از این خانوم گذاشتیم رو وبلاگمون

بعد به علت حجم بالای اهنگ ممکنه نخونه

برای وبلاگ حالا برایتان شرح میدهم:

1-شما وقتی روی اسم my memory کلیک میکنید

با یک صفحه ی خوشگل مشکلمواجه میشوید

2-بعد روی این صفحه ی خوشگل موشگل اهنگ قشنگی

گذاشته شده که ممکنه نخونه

3-راستی خاطره های باحالی هم توی این صفجه ی خوشگل موشگل هست

4-حالا اگه اهنگه نخوند شما باید صفحه رو رفرش کنید

5- دوباره نخوند دوباره رفرش کنید

6-وهمین کار رو تا اخر ادامه بدید

نکته کنکوری/زیرش خط بکشید تو امتحان میاد/:

لطفا اگر اعصابتون از انجام دادن اینکارا خورد شد

روی کامپیوتر بدبخت خالی نکنیداین بدبخت چه گناهی

کرده که باید جور شمارو هم بکشه؟؟

مردی گفتن زنی گفتن شرمی و حیایی گفتن...

اوا خاک به سرم شد/بگید خدا نکنه/رفتم تو کار اهنگهای غیر مجاز که

########################################

بعله داشتم میگفتم

مدرسه خوش میگذره حالا

خیر سرمون امروز امتحان فارسی داشتیم

همه ی درسایی که خانوم تا حالا داده توش بود

راستش من از فارسی بدم میاد به هیچ وجه نمیره تو این مخ اکبندم

هر درس فارسی هم که ماشالله هزارماشالله اگر دوتا صفحه داشته باشه

10تا صفحه لغت که تو دفترت نوشتی

10تا صفحه معنی شعر داره دوسه تا هم شعر حفظی

/در اینجا از ارایه ی اغراق استفاده شده/

البت ما که هیچ وقت شعرهارا حفظ نمیکنیم تا یک صفحه کاغذ هست

که شعر رو توش بنویسی و جیب مبارک که ان کاغذ را در جیب قرار دهی

مارا چه به این قرطی بازیهاهی میگن جیب خالی بده اینم از فوایدجیب خالی

/خوانندگان گرامی این نکته منحرفانه بود خواهشمندم یاد نگیرید

لطفا اگر بلد نیستید /

خلاصه ما از 20 تا درس 9تا درس ترم دوم را خوانده بودیم

و همانند خ.ر در گل مانده بودیم

گفتیم شیر شویم بریم دم دفتر بگیم خانوم امتحانو بنداز فردا

بعد کلی التماس و خواهش و تمنا و اشک الود کردن چشمان بر اثر پیاز خورد کردن

این بندگان خدا قبول کردند امتحان فردا باشه

ماهم خوشحال و شاد و خندان برگشتیم کلاسبعد یه دفعه ای خانوم مدیر اومد گفت:

برید پایین امتحان بدید

جانم!!!!

وا رفتم همونجانمیدونستم چیکار کنم هیچی درس نخونده بودم خو

دوباره شیر شدم رفتم دفتر خودم تنهایی/ببعععععععلللللهههه پس چی فکر کردید /

گفتم خانوم چی شد دوباره؟؟؟

خانوم هم گفت همه ی اون کلاسی ها اومدند گفتن امتحان همین امروز باشه

ما هم گفتیم چی

تو روز روشن و دروغگویی/البت اینا تو دلم گفتم/

خلاصه رفتن تنهایی به دفتر همانا و خیط شدن ما همانا

از قدیم گفتن ادم تو افتابه شنا بکنه ولی تو جوونی خیط نشههی روزگار

بعد که رفتیم ته و توه ماجرا رو دراوردیم فهمیدیم

فقط دونفر از اونا گفتن میخوان امروز امتحان بدن

یعنی اینقدر زور دونفر به زور 20 نفر میچربه

بعد ماهم یه مدتی توبه کرده بودیم سر امتحان و اینا تقلب کنیم/البت استفاده از کاغذ برای

نوشتن شعر حفظی رو فاکتور بگیرید/

خلاصه رفتیم که برای مثال مثل بچه ی ادم بشینیم سر کلسه ی امتحان و

همانند بچه ی ادم سر به زیر

به سوالات پاسخ دهیم

مگه این دوستان گرام میزارند ادم به کارش برسه از زمین و زمان

کاغذ بارون شدیم که جوابارو باید تو کاغذ مینوشتیم شوت میکردیم طرفشون

/توجه این کار فقط در مواقعی که فضا یزرگ است و شما هم

روی زمین نشستید امکان پذیر میباشد وگرنه باید خیلی حرفه ای عمل کنید/

خلاصه ما هم کم نیاوردیم سوالایی که شک داشتیمو نوشتیم تو کاغذ شوت کردیم برای اونا

من اصلا توبه کرده بودم؟ کی یه همچین حرفی زد؟شما چیزی خوندید؟؟

اخرشم یک نمره ام میره تو امتحانخاک بر سرم نشه که عرضه ی یکی تقلب کردنم ندارم

سر امتحان نمره ی کامل بگیرم

/نکته 1: این شعر هایی که در اندرون جیب خود گذاشتیم خیلی به کار اومد /

/نکته 2:باز برید تکات مهم درس امروزو مرور کنید در اینده به کارتون میاد/

/نکته 3:روش های تقلبی رو که سر جلسه ی امتحان

استفاده میکنید رو اینجا در نظرات بنویسید

کمی بخندیمکمی هم چیزی یاد بگیریم/

/نکته 4:مبادا نظر نداده در برید که اون دنیا سر و کارتون

با خداست حلالتون نمیکنم/

نکته 5:هیچ وقت بی خداحافظی نرو پس فعلا بابای/

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

هانیه
ساعت2:30---1 ارديبهشت 1391
اهنگ وبتم نازه

هانیه
ساعت2:22---28 فروردين 1391
سلاااااااام عزیزم.مرسی از اینهمه لطفت گلم
درساتو بخون من حالا هستم.
واااااااای این کارات منو یاد دوران دبیرستان خودم میندازه البته من اصلا تقلب بلد نبودم 2 بار امتحان کردم هر2بارش لو رفت ولی چون بچه درس خونی بودم معلما منو بخشیدن و من متنبه شدم
و دبیرا چون شاگرد اول بودم همیشه بچه ها از نام من سو استفاده میکردن و میگفتن هانیه میگه امتحان نگیرین .من بیچاره هم که جرات داشتم نه بگم البته خودمم از خدام بود همیشه!
من در نقش ناجی امتحانات میانترم بودم و مسول کنسلی کلاسها قبل از عید وهفته اخر اردیبهشت و همینطور هماهنگ کننده تعداد روزهای فرجه امتحانات بر حسب نیاز هر درس.خب البته اینجا به قول خودت از اغراق استفاده کردم ولی تا حدود زیادی موثر بودم!
حالا درس بگیر تو هم بشین مثل دخملای خوب امتحاناتو بخون و زود بیا
بوووووووووووووووووووس


یاسمن
ساعت21:34---27 فروردين 1391
واااااییییی چقدر وبلاگت نازه دختررررر
خیلی باحال بود این خاطرت بخصوص با این تقلب کردنتدلم نیومد نظر ندم
با این وبلاگ خوشگلت به تو سلیقه ات تبریک میگم جدی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





   farnaz